۱۸ مهر ۱۳۹۴
«مردی زِ شهرِ هرگزم و از دیارِ هیچ»
لطفاً به دستوپای منِ لعنتی نپیچ
آنقدر خستهام که شبیهِ الاغِ پیر
چیزی نمانده است برایم بهغیرِ شیر!
البته شیرِ مصرعِ بالا کنایه بود
منظورِ اصلیِ من از آن، شیر و مایه بود!
ای وای! شیر و مایه خودش یک کنایه شد
ای وای! بیادب شدهام بنده خودبهخود!
باور کن ای عزیزِ گرانمایه! خستهام
باور نمیکنی تو چرا؟! دلشکستهام
باور کن ای عزیز! به ارواحِ عمهام!
باور بکن! قسم به صدای شکمبهام!
باور بکن که بیادبی مالِ من نبود
وقتی که فحشِ عمه بهدنبالِ من نبود!
من بیادب شدم که بگویم ولم کنید
فکری به حالِ عمهیِ ناخوشگلم کنید!
من هیچتر از اینهمه فحش و رکاکتم
من مثل شیرِ آبکیِ تویِ پاکتم!
من هرگزم ولی نه برای دریوری
درکم بکن وگرنه تو هم مثلِ خر، خری!
پینوشت: مصراع داخل گیومه از غزل معروف دکتر مظاهر مصفا سرقت شده است!
چیزنا دات آیآر / chizna.ir