چیز لحظه ای
5 سال پیش
بچههای حراست تازه دارن گرم میشن! امروز که آخرین روز نمایش فیلم بود، گذاشتن موبایل و وسایل پلاستیکی در سبدها هم به تدابیر امنیتی دوستان اضافه شد.
5 سال پیش
یکی از ملاکهای تشخیص امروزی بودن فیلمها استفاده از فعل بیتربیتی «[...] خوردن» است. (شما تصور کنید گل خوردن!). یعنی اگه این فعل توی یه فیلم نباشه انگار یه چیزی کم داره. حیف آن مردی که این فعل را به «اوه اوه» روزمره تبدیل کرده بود، رفته است!
5 سال پیش
سینمای ما داره به این مسیر میره که سال دیگه کارگردان یه موبایل میذاره جلوی آینه، خودش میشینه عین خانوم خامنه، کل داستان رو تعریف میکنه!
5 سال پیش
وقتي رديف اول بالكنِ سالن نمایش برج ميلاد باشی، تازه میفهمی معماري چه اهميت زیادی داره! حسی كه به پرده سينما داری، شبیه حسيه كه به ايران دوران قاجار داری! بالای پرده سينما رو نرده افقي استيل اشغال كرده، پايين پرده رو هم یه ديوار سنگی اشغال کرده... وسط پرده هم يه لوله استيل عمودي ردشده! برج ميلاد مچكريم.
اين مشكل البته توسط مردم باهوش ايرانی حل شده، كافيه روی صندلی بشينيد و صورتتون رو با چونه بذاريد روي سكوی سنگی بالكن، طوری كه چشماتون از نردههای استيل بزنه بيرون، بعد راحت پرده سينما رو میبينيد، فقط حسی به آدم دست میده كه انگار از بالاي ديوار آويزونيد و داريد خونه همسايه رو ديد میزنيد!
5 سال پیش
برای ارزیابی میزان جذابیت فیلمها فقط کافیه از بالکن به سالن نگاه کنی و تعداد گوشیهای روشن ملت رو بشمری، هر چی نور موبایل بیشتر باشه فیلم داغونتره... مثلا سر فیلم «آبنبات چوبی» سالن رسما چراغونی بود!
5 سال پیش
یعنی توی هالیوود هم اینهمه خیانت و تجاوز و بچهی توی شکم توی فیلمها وجود نداره. اینقدر آدم مورددار توی فیلمها دیدم که الان به اطرافیانم هم شک کردم!
5 سال پیش
«اگه یه تار مو از سرش کم بشه، من میدونم و تو!» این دیالوگ رو من تا حالا توی هزار تا فیلم و سریال ایرانی شنیدم و هنوز هم برام سواله که آیا اون کسی که برای اولین بار این اصطلاح رو ساخت، آمار دقیق تار موهای معشوقش رو محاسبه کرده بود؟ و چرا هنوز یه اصطلاح بهتر ساخته نشده که این دیالوگ از سینمای ما بکشه بیرون؟
5 سال پیش
یکی از قشنگیهای جشنواره فجر که در تمام این سالها جذابیتشو از دست نداده اینه که اصلا مهم نیست چند تا از فیلمای جشنواره رو تماشا کردید، فقط با نگاه کردن به نام کارگردانها، میتونید لیست نامزدهای سیمرغ انتخابی داورها رو پیشبینی کنید! خداییش در اُسکار هم چنین قابلیتهایی نیست!
5 سال پیش
کل فیلم «عادت نمیکنیم» رو توی یه خونه فیلمبرداری کردن، اونور خونه، خونه فروتن ایناس، اینور خونه، مال هدیه تهرانی اینا! آشپزخونه مال مادر ساره بیاته، راهپلههاش هم دانشگاه محسوب میشه، گوشه پذیرایی رو هم کافیشاپ کردن.
5 سال پیش
یعنی امنیت جشنوارهی امسال آنقدر بالاست که آدم را معذب میکند! لابد میدانید که یکی از تغییرات بنیادین کاخ جشنوارهی امسال، حذف ناهار و در عوض چلویی و پلویی کردن شام است؛ منتها در امنیت کامل! آنقدر که یکی از منتقدان میگفت پنجدقیقه قبل از شام به سالن غذاخوری رفته و از آشپز محترم پرسیده که: «غذای امشب چیست؟!» و آشپزِ راز نگهدار فرموده: «نمیتونیم بگیم تا موقعِ شام!». خلاصه اگر همهی مسئولان جشنواره بهاندازهی آشپزهای کاخ، مسئولیتپذیر بودند؛ الان از اسکار جلو زده بودیم! بهشخصه فکر میکنم سیمرغ بلورین ویژهای نیز باید برای انتخاب راز نگهدارترین آشپز کاخ جشنواره درنظر گرفته شود! اینهمه سیمرغ اضافی که هر سال زورکی ویژهاش میکنند؛ این هم روش!
5 سال پیش
شرط میبندم فیلمبرداری نصف فیلمای جشنواره اینجوری تموم شده که عوامل خسته شدن گفتن «خُب دیگه فیلمو همینجا تمومش میکنیم!»
5 سال پیش
حالِ ابراهیم حاتمیکیا خوب است؛ اما تو باور نکن! خب! یکزمانی آنچنان بر اصغر فرهادی میتازد که انگار دارد بهسمت دشمنِ فرضی شلیک میکند! حالا هم که فیلم «بادیگارد» نمایش داده شده و مسعود فراستی و جواد طوسی و کامیار محسنین و البته هر منتقد دیگری که سرش به تنش میارزیده، فیلم را نپسندیدهاند، ابراهیم حاتمیکیا، ادبیات آتشی خود را شلیک کرده بهسمت منتقدان که: « اگر منتقدان کور باشند؛ چه؟!». گفتم که! حالِ ابراهیم حاتمیکیا خوب است؛ اما تو باور نکن!
5 سال پیش
یه رسمی هم هست توی برج میلاد که تا پنج دقیقه پیش از شروع مراسم فرش قرمز، باید با همهجا مصاحبه کنی و بگی عقیدهای به فرش قرمز نداری و روی اون پا نخواهی گذاشت، بعد با حرکتی رونالدینویی به سمت فرش قرمز حرکت کنی! یه نفر یادش رفت این فرایند رو انجام بده، یه هفته بعد تریلی از روش رد شد! لطفا اطلاعرسانی کنید بقیه متحمل خسارت نشن. رسانه شمایید!
5 سال پیش
متد بازیگری استانیسلاوسکی و استیل برشت رو فراموش کنید. سحر قریشی در فیلم «آبنبات چوبی» یه متدی توی بازیگری ابداع کرده که آدم متوجه میشه متدهای قبل از اون سوءتفاهم بوده!
5 سال پیش
این از جشنواره که همه فیلماش تلخ و غمگینه، اونم از استقبال هر سالهی مردم از برنامه ماه عسل. ظاهرا اگه ما به جای چیزنا سایت چیزناک داشتیم و سعی میکردیم گریهتونو دربیاریم خیلی استقبال بیشتر میشد!
5 سال پیش
صدر عاملی گفته دیشب یک فیلم خوب دیدم و آن هم فیلم «امکان مینا»ی کمال تبریزی بود. به نظرم یا صدرعاملی دیگه ذائقهش عوض شده، یا فیلمو ندیده، یا توی سالن نبوده، یا داره این فیلمو با «گلهای داوودی» مقایسه میکنه یا خودش مشاور کمال تبریزی بوده یا بقیهی فیلمهای کمال تبریزی رو ندیده یا با همکارش رودربایستی داره و یا به فیلمهای بد الکی میگه تو خوووبی!
5 سال پیش
دوستان از اتاق فرمان اشاره میکنن اونایی که با زن و بچه و زنبیل و پیکنیکی میآن کاخ جشنواره متفرقه نیستن، اصل کاری هستن، ماییم که متفرقهایم.
5 سال پیش
روزای اول توی کاخ جشنواره سر میچرخوندی هنرمند و منتقد و روزنامهنگار میدیدی، اما پنجشنبه و جمعه جمعیت دو برابر شده، یه عده آدم متفرقه دست خانوم بچههاشون رو گرفتن با زنبیل و گاز پیکنیکی و زیرانداز اومدن فیلم تماشا کنن!
5 سال پیش
وسط نمایش فیلم «بادیگارد» یه زوج خوشبخت کنارم چهل دقیقه درباره این بحث کردن که اسم فیلم تام هنکس «نجات سرباز رایان» بوده یا «نجات سرجوخه رایان»! کمکم کارشون به مجادله رسید، زنه میگفت: «تو کلا دوست داری با تموم جملات من مخالفت کنی! این زندگی اینجوری پیش نمیره دیگه!» مرده هم میگفت: «نمیره که نمیره، طلاق بگیر خلاصم کن». حالا قول میدم همین الان از خود اسپیلبرگ بپرسی، ندونه رایان سرباز بوده یا سرجوخه!
5 سال پیش
قبل از هر عکس سلفی در محوطه کاخ جشنواره این جملات شنیده میشه: «من همهجا میگم فن شمام و شما تنها الگوی من هستید!». بعد از هر عکس سلفی هم میگن: «[...] رو نگاه چجوری توی عکس وایساده، انگار سر قبر عمهش هستیم!»
5 سال پیش
یه فیلم چند ساعته هم بود که کارگردانش مثل ننجونای قدیم اهل اسراف و دور ریختن نبود، هر چی پلان گرفته بود دلش نیومده بود حذف کنه. وقتی میخواستیم از رو صندلی بلند بشیم زخم بستر گرفته بودیم!
5 سال پیش
یعنی از بس فیلم «لانتوری» تلخ و تراژیک بود که توی گروههای تلگرامی مردم دارن به هم پیشنهاد میکنن که فیلمو نبینید! فکر کنم برای اولین بار حضور موفق یک فیلم در جشنواره، حسابی باعث شکستش در اکران بشه!
5 سال پیش
ديشب توى كاخ جشنواره تلفات کم نبود، نه به خاطر فشار مردمى قبل از شروع لانتورى، بلكه به خاطر فشار عصبى بعد از شروع لانتورى.
5 سال پیش
برای فیلم لانتوری، دو سه برابر ظرفیت سالن آدم بود توی سینما. قرار شده از این به بعد توی سینما موزیک پخش کنند مردم دور صندلیها بچرخند، هر وقت موزیک قطع شد، هر کی زودتر نشست برنده است.
5 سال پیش
اونایی که سیاهنمایی میکنند و میگن ما ایرانیها تو صف سبد کالا و خورد و خوراک هموطنهامون رو له میکنیم، بدونند که ما تو صف اقلام فرهنگی هم میتونیم همدیگه رو شتک کنیم، مثل صف فیلم «لانتوری».
5 سال پیش
جشنواره پارسال سه بخش اصلی داشت: نمایش فیلم، چای و شیرینی، شام. امسالم سه بخش اصلی داره: صف نمایش فیلم، صف چای و شیرینی، صف شام. حدس شمام درسته: حتی اون مورد چهارمم صفیه.
5 سال پیش
یکی از تفریحات مردم هنگام دیدن فیلمهای حوصلهسربَر و شُخمی (فیلمهایی که اعصاب آدم رو شخم میزنند) اینه که تلگرام و اینستاگرام نفر جلویی رو رصد کنند! نه اینکه فضول باشنها، تقصیر بعضی عکسهاست که انصافاً خوبند!
5 سال پیش
حُسن دوم حضور گشت ارشاد در کاخ جشنواره اینه که پرسش ازلی «چی بپوشم» به پرسش چی نپوشم تبدیل شده!
5 سال پیش
یه خوبی حضور پرشور گشت ارشاد در جشنواره اینه که اگه از «وزارت ارشاد» ناراضی باشی، میتونی به دامن «گشت ارشاد» پناه ببری!
5 سال پیش
سر ظهری خسته و داغون، عین یه انسان کاملا بیفرهنگ رفتم توی سالن تاریک سینما بخوابم. داشت فیلم مستند «رویاهای دم صبح» پخش میشد که درباره دو تا دختر بود که شوهرخالهشون بهشون تجاوز کرده بود. یعنی الان خوابم نبرد که هیچ، مطمئنم شب هم خوابم نمیبره!
کلید اسرار، این قسمت: سرنوشت انسان خوابالوی بیفرهنگ!
5 سال پیش
یکی از دوستام صرفا به هوای «پگاه آهنگرانی» و «باران کوثری» رفت فیلم «هفتماهگی» رو ببینه. باران کوثری که همون وسطا میره تو کُما!... نقش پگاه آهنگرانی هم اینقدر بیمعنی و بیتاثیره که رسما شده: پگاهی گاهی آهی هی ی... هیچی دیگه، دوستم بُغض کرد، دو بار محکم با مشت زد روی قفسه سینهش و کارگردان رو نفرین کرد و از سالن خارج شد. بعد میگن چرا استقبال مردم از سینما کمه!
5 سال پیش
یکی از خبرنگارا اومد یه خبر مهم درباره یه آقایی بده که قصد داشت از بالای برج میلاد خودکشی کنه، گفتم: «داداش خبر من عجیبتره. من توی این چهار روز بیست تا فیلم دیدم، ولی مهران رجبی توی هیچ کدومش بازی نداشته!» خبرنگار که هیچ، اون آقاهه که قصد خودکشی داشت هم اینقدر تعجب کرد که از بالای برج اومد پایین، الان توی صف وایساده بره فیلم ببینه!
5 سال پیش
ولی خوبی جشنواره اینه که اگه از فیلم خوشت نیاد میری به تهیهکننده میگی: «چرا پول حروم این فیلم کردی؟» اونم میگه: «پول خودمه، عشقم کشید حروم این فیلم کنم، به شما چه؟» بعد تو خفه میشی و مثل بچه آدم فیلمتو تماشا میکنی! همین لحظات زیباس که جشنواره رو خاطرهانگیز کرده!
5 سال پیش
فاصله بین دو فیلم این قدر کمه که اکیپ رفقا باید به نیابت از هم کارها رو انجام بدن، دو نفر باید نیابتی برن صف فیش غذا، سه نفر باید نیابتی برن صف خود غذا، دو نفر باید نیابتی برن توی صف فیلم بعدی که توی سالن جا بگیرند، سه نفر هم باید نیابتی برن دستشویی، کارای عقب افتاده جمع رو انجام بدند!
5 سال پیش
روز اول بچهها گفتن فیلما فاجعهن، گفتم حالا نه روز مونده، روز دوم گفتن فیلما فاجعهن، گفتم حالا هشت روز مونده، امروزم اومدهن اعصاب ندارن. درسته هفت روز مونده ولی لطفا تا آخر جشنواره اگر شکستهبند خوب و پماد کوفتگی سراغ دارید بهم معرفی کنید.
5 سال پیش
کلا فاز این نشستهای نقد و بررسی فیلمهای جشنواره فجر اینجوریه که اگه درباره فیلم «پسر تهرونی» و «خانم دلش موتور میخواد» هم باشه، سازندگان بصورت «تمامقد» از فیلمشون دفاع میکنن و اونو اثری جذاب و فرهنگی میدونن!
5 سال پیش
شنیدید اگه به فضا سفر کنی و مدتی بعد به زمین برگردی، یهو میبینی سی چهل سال گذشته؟ حالا منم وسط یکی از فیلمهای جشنواره یه توک پا رفتم توالت برگشتم دیدم داستان فیلم پنجاه سال گذشته! ولی برای من فقط پنج دقیقه گذشته بود! یعنی میخوام بگم توی همین برج میلاد هم امکانات فضانوردی مهیاست! بازم بگید جشنواره ضعیفه!
5 سال پیش
فیلم «دلبری» بقدری در تعداد لوکیشن و تکنیکهای فیلمبرداری و تعدد بازیگرها صرفهجویی کرده بود که وژدانن منم میتونستم با پولی که از چیزنا میگیرم، سرمایهگذار فیلم باشم!
5 سال پیش
جمعیت روزنامهنگار و سینمایی نه اون موقعی که دور میزها نشستند و دارند در مورد فلسفه هنر و سینما صحبت میکنند، بلکه اون موقع که دارند تو صف غذا از رو کول هم بالا میروند و بعد از روی کلهٔ هم وارد سالن سینما میشوند باید شناخت.
مادر تزرا
5 سال پیش
از مزایای پخش فیلم توی سالن مخصوص همایش و کنسرت اینه که اگه دیر بیای و کنارههای سالن جا گیرت بیاد، اول فیلم دو تا چشم سالم تحویل میدی، آخر فیلم دو جفت آستیگمات نمره ۱۰ تحویل میگیری.
5 سال پیش
از صفهای تشکیل شده برای غذا میتوان پی برد که در بین هنرمندان باقالیپلو با گوشت بیش از کتلت و خوراک مرغ و قیمه طرفدار دارد. این میتواند نشانهای برای سینمای ایران باشد.
5 سال پیش
فیلم جشن تولد که الان داره نمایش داده میشه بقدری جالبه که از همین الان همه توی صف فیش شام وایسادن! علیایحال میتونیم اسم این فیلم رو بعنوان پرفروشترین فیلم احتمالی اکران سال آینده با مداد یادداشت کنیم! 😄
5 سال پیش
غمگینم مثل مردی که موی صندلی جلوییاش در سینما، مثل موی رضا در برنامه استیج است.
5 سال پیش
یه ژانری هم هستند توی کاخ جشنواره که وقتی زود میآن توی سالن، برای تمام بستگان سببی و نسبیشون، دوستان، آشنایان، همکاران، اهل و عیال، خانواده محترم رجبی، اسیران خاک، بد وارث، بیوارث جا میگیرند، دستشون به کم هم نمیره!
5 سال پیش
من وقتی این جوونا رو میبینم که تیم جمع کردن و زرت و زرت فیلم اولیهای تجربهگرا میسازن واقعا احساساتی میشم. دمشون گرممممم... فقط ای کاش به این نکته هم دقت میکردن که کی قراره این فیلمارو ببینه؟
5 سال پیش
پخش فیلم تراژیک «نیمهشب اتفاق افتاد» دو نیمه شب به پایان رسید و با چشمانی خیس از سالن بیرون میآمدیم. به دوستم علی رضازاده گفتم: راج کاپور گفته «هندیها زندگی فقیرانه و پردردسری دارند و بالیوود بهشون رویا میفروشه» حالا سینمای ایران هم عموما آواری از غم و بدبختی و مشکلات روی سر تماشاچی خراب میکنه. اگه فیلم پنج دقیقه دیگه ادامه پیدا میکرد، وسط سالن جیغ میزدم و گریه میکردم دیگه!
یک ساعت بعدش به این صورت گذشت که علی رضازاده میگفت: «همهی اینا به کنار. تو واقعا از راج کاپور جملهی قصار حفظی؟ به جان خودم اگه از برگمان و کاپولا و اسکورسیزی جملهای بلد باشی!»
5 سال پیش
فیلمی كه به خاطر نقص فنی متوقف شده بود دوباره اکران شد اما در زمان پخش تیتراژ ابتدایی فیلم یک نفر از میان تماشاگران فریاد زد «فیلم را قطع کنید»! بدین ترتیب پخش فیلم متوقف شد ولی بعد از چند دقيقه معلوم شد الكی يكی داد زده و دوباره فيلم اكران شد! يعنی يه چنين هوايی داره جشنواره تا حالا.
5 سال پیش
غمگینم مثل جوان عاشق فیلمی که صندلی ردیف پشتی اش، گوشی صاحاب مرده اش را سایلنت نکرده!
5 سال پیش
این فیلم وی.اچ.اس قدیمیها رو یادتونه؟ موقع نمایش لحظههای حساس، از بس مردم جلو عقب کرده بودند، خط و خش داشت؟ فیلم «گیتا» هم همینجوری داره پخش میشه!
5 سال پیش
خب خوشبختانه نمایش فیلم «گیتا» تنها با ۱۰۵ دقیقه تاخیر بود و نشان داد که جشنواره از همین روز اول با برنامهریزی و قدرتمند برگزار میشود. البته فیلمی که در بخش سینما حقیقت پخش شد، متاسفانه بدون تاخیر نمایش داده شد که اعتراض خیلیها را به دنبال داشت و تقریبا هیچکس موفق به تماشای آن نشد!
5 سال پیش
در کاخ جشنواره با شیرینی و چای و نسکافه از میهمانان و خبرنگاران پذیرایی میکنند. تاکنون خبری مبنی بردرگیری بر سر شیرینی و نسکافه گزارش نشده است. کیک و ساندیس که نیست.
5 سال پیش
در یک حرکت رونالدینیویی، فیلم «گیتا» پخش خواهد شد.
5 سال پیش
از من نشیده بگیرید اما ظاهرا فیلم «خشم و هیاهو» ساخته هومن سیدی خیلی ویژه است. یعنی گویا پایان این فیلم آنقدر باز است که صدای تماشاگران را درآورده است. به نظرم دولت باید برای پایان فیلمها درصدی از بازی تعریف کند که اینطوری نشود که هیچکس نفهمد آخرش چی شد!
5 سال پیش
فیلم سینمایی «گیتا» به دلیل نقص فنی امشب در کاخ جشنواره اکران نمیشود!
نگفتم چرخ تهيهكننده باز نشده! ببخشيد؟ نه... اعلام كردن همون نقص فنی بوده، نگفتم امسال هواپيما هوا میكنن!
5 سال پیش
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بیپایانه، پخش فیلم «گیتا» کنسل شد.
5 سال پیش
داشتیم با پخش منظم فیلمها در جشنواره احساس غریبی میکردیم که بالاخره باخبر شدیم فیلم «گیتا» با تأخیر بیش از نیم ساعت پخش خواهد شد. وطنم پاره ی تنم...
5 سال پیش
قصهی فیلم «برداشت دوم از قضیه اول» اینجوریه که کاراکترا رازشونو به هر کسی گفتن الا نفر اصلی! بهترین سکانس فیلم اونجایی هست که کارگردان همه رو جمع میکنه میگه خیلی ضعیف و داغون بودید! باز دمشون گرم این سکانس رو اضافه کردند به فیلم!
5 سال پیش
گفته میشود در کاخ مردمی جشنواره پردیس ملت، مراسم فرش قرمز و اکران فیلم از همین سانس اول با تاخیر آغاز شده است.
يعنی طوری میگن تاخير داره انگار هواپيما میخواستن هوا كنن، هوا برفي بوده! كمكم فکر كنم بيان بگن به علت نقص فنی كارگردان و باز نشدن چرخ تهيهكننده يا درست كار نكردن موتور بازيگران، فيلم با هفت ساعت تاخير اكران خواهد شد!
5 سال پیش
شبکه نمایش توی پخش مراسم افتتاحیه یه جوری بازیگرها رو ریز نشون میداد که اگه هر کسی از تو خونهاش تالار وحدت رو نگاه میکرد چیز بیشتری گیرش میاومد.
5 سال پیش
در فیلم «برداشت دوم از قضیه اول» بازیگرها صدا کردن اسم همدیگه و تکرار دیالوگها رو خیلی دوست دارند.
مهران؟ مهران؟ پدرام چی میگه مهران؟ چی میگه مهران؟ عاطفه؟ عاطفه؟ من چی میگم؟ من چی میگم عاطفه؟
5 سال پیش
یکی از دستاوردهای بزرگ کاخ جشنواره امسال، جدا شدن گیت خواهران و برادرانه. از این سبد پلاستیکیها که توش کمربند و ساعت میذاری هم هست، خلاصه خیلی فرودگاهطوره. فقط خوشبختانه مثل فرودگاه خیلی عمیق نمیگردند آدم رو!
5 سال پیش
یک دو سه، یک دو سه، آزمایش میکنیم.
منفینگرتر از تمام «کسری ن»های عالم، از کاخ جشنواره براتون گزارش میکنم.
5 سال پیش
تو افتتاحیه اونقدر ازدحام بود که یهسری از سینماگرا نتونستن توی عکس اصلی باشن، رفتن اونورتر عكس جدا انداختن! خيلي هم خوشحال بودن. نفهميديم چرا :))
5 سال پیش
یعنی همین اول کاری فیلم «برداشت دوم از قضیه اول» داره پخش میشه. کیفیت صدا طوریه که آدم فکر میکنه زمان قمرالملوک وزیری صدابرداریشو انجام دادن! یعنی برج میلاد به این درازی و عظمت و کلهگِردی میتونه خودشو به عنوان درازترین و بزرگترین میکروفن دنیا جا بزنه! اونوقت کیفیت صداش اینه.
5 سال پیش
از دوشنبه قراره اخبار جشنواره فیلم رو به صورت لحظهبهلحظه پوشش بدیم. منتظر باشید.